جدول جو
جدول جو

معنی همدردی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

همدردی کردن
يتعاطف
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
همدردی کردن
Sympathize
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
همدردی کردن
compatir
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
همدردی کردن
sympatyzować
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
همدردی کردن
hisia
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
همدردی کردن
simpatizar
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
همدردی کردن
ہمدردی کرنا
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به اردو
همدردی کردن
เห็นใจ
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
همدردی کردن
bersimpati
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
همدردی کردن
להזדהות
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
همدردی کردن
同情する
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
همدردی کردن
同情
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
همدردی کردن
동정하다
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
همدردی کردن
сочувствовать
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به روسی
همدردی کردن
empati kurmak
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
همدردی کردن
simpatizar
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
همدردی کردن
सहानुभूति रखना
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به هندی
همدردی کردن
simpatizzare
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
همدردی کردن
sympathisieren
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
همدردی کردن
sympathiseren
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
همدردی کردن
співчувати
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
همدردی کردن
সহানুভূতি প্রকাশ করা
تصویری از همدردی کردن
تصویر همدردی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دلیری نمودن دلاوری کردن: سر نیزه ها را برزم افکنید زمانی بکوشید و مردی کنید. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار